منشورات محسن مهدي از سال 1957 تا

1990 آمده است.

مقدمه (چارلز.اي. باترورث)

در غرب از زمان توماس آكويناس (قرن
سيزدهم) تا اصحاب دائرة المعارف (قرن
شانزدهم) و بالاخره تا قرون هفدهم تا
نوزدهم گرايش هايي به فلسفه اسلامي
وجود داشته است. اين تمايلات امروزه
شكل جهاني به خود گرفته است.
متأسفانه به ابعاد سياسي فلاسفه اسلامي
كم تر پرداخته شده است.


|278|

برخي معتقدند ارزش ها و تفكرات
غربي هيچ گونه جايگاهي در كشورهاي
اسلامي ندارد. اين گونه سؤال ها ما را به
ريشه هاي تفكر بشر متوجه مي سازد.
خداوند ِجهانيان نمي تواند وحي خود را
به زبان و رسوم و سرزمين خاصي
محدود سازد. اين گونه سؤال ها موضوع
مقاله هاي كنفرانسي را تشكيل داد كه در
پاييز سال 1988 برگزار شد.

انديشه سه دسته فلاسفه اسلامي مورد
بحث واقع گشت: دسته اول مربوط به
سنت فلسفه اسلامي دوره ميانه است و
شامل ابويوسف يعقوب كندي، ابوبكر
رازي، ابونصر محمد فارابي و ابن سينا
مي شود. دسته دوم از ابن سينا متأثرند
ولي عمدتاً انديشه اشراقي دارند، همانند
شهاب الدين سهروردي، ابويعقوب
سجستاني و قطب الدين شيرازي و
محي الدين ابن عربي. دسته سوم
شامل مرزهاي غربي جهان اسلام
همانند ابن باجه، ابن طفيل و ابن رشد
مي شود.

فارابي كسي بود كه براي نخستين بار
فلسفه سياسي را در فرهنگ اسلامي
وارد ساخت و متفكراني همانند ابن سينا،
ابن باجه، ابن طفيل و ابن رشد از او
متأثر شدند. "مريام گالستون" در مقاله
سوم به خوبي سعادت بشر از ديدگاه
فارابي را بااستفاده از كليه منابع موجود
بررسي كرده است. "جيمز موريس" نيز
بدين شيوه افكار ابن سينا را توضيح
مي دهد. "استفن هاروي" در مقاله
چهارم سعي مي كند ارتباط زندگي
دنيايي ابن باجه و رساله غيردنيايي او
(تدبيرالمتوحدين) را تبيين نمايد. او با
ارجاع تفكرات ابن باجه به فارابي،
خواننده را به تعارض فوق راهنمايي
مي كند.

"هيلل فراكين" در مقله ششم روش
فهم حي بن يقظان ابن طفيل را به عنوان
داستاني فلسفي تبيين مي نمايد. ميشل
بلاستين روش خطابي كتاب ابن رشد
(نقد خطابه ارسطو) را توضيح مي دهد.
اگر تعليمات صحيحي پشت خطابه
وجود نداشته باشد، دروغ جايگزين آن
مي شود. وي نشان مي دهد كه چگونه
ابن رشد در خطابه فراسوي ارسطو
رفته است. اين كتاب ها تفاسيري جديد


|279|
از انديشه سياسي فلاسفه اسلامي به
دست مي دهد.

چارلز.اي .باترورث و
پاول .اي .واكر سعي مي كنند رهيافت
سياسي كندي و رازي را بررسي نمايند و
نشان دهند به چه دلايلي آن ها فيلسوف
سياسي ناميده شده اند. كندي علاقه مند
به سازوكار تصميم انسان در مقابل
تفكرات Aided و Unaided مي باشد. و
اگر به موضوع پيش گويي در انديشه رازي
علاقه مند است. مباحثات ابوبكر رازي و
ابوحاتم رازي مشخص مي كند كه چرا
ابوبكر رازي يك فيلسوف سياسي
تمام عيار ناميده شده است.

در مقاله آخر كتاب به متفكرين شرق
مي پردازد. حسين ضيايي بحث خود را
بر سهروردي متمركز مي كند. به اعتقاد او
در اين بحث ما به هانري كربن مديون
هستيم. كربن مجموعه آثار سهروردي را
تصحيح نموده است. ضيايي علاوه بر آن
توانسته است انديشه سهروردي را
استخراج نمايد.

"جان وال بريج" كليه كتاب هاي
قطب الدين شيرازي را بررسي كرده، و
عكس العمل وي در مقابل سه گرايش
فارابي، خواجه نظام الملك و خواجه
نصيرطوسي را نشان داده است.

پروفسور محسن مهدي، فردي
شاخص در فلسفه اسلامي است و در
اروپا و خاورميانه و آمريكا از اين جهت
معروف مي باشد. وي رهيافت منظمي
در تحقيقات خود دارد. او هم چنين
رساله هاي مختلفي را در اين موضوع
راهنمايي كرده است. او در 21 ژوئن
1926 در كربلاي عراق زاده شد. پس از
گذران تحصيلات متوسطه راهي دانشگاه
آمريكايي بيروت شد و در آن جا به
تحصيل فلسفه پرداخت. سپس براي
تحصيل در رشته اقتصاد به دانشگاه
شيكاگو رفت و از محضر اساتيدي
هم چون "نابيا اكبوت" و "لئواستراوس"
كسب فيض كرد. وي در سال 1954
تحصيلات دوره دكترا را در دانشگاه
شيكاگو به پايان رساند. رساله دكتراي او
درباره فلسفه تاريخ از ديدگاه،
ابن خلدون بود. وي سپس به بغداد
بازگشت و در عين حال با دانشگاه
شيكاگو همكاري نمود.


|280|

وي در سال 1969 دعوت دانشگاه
هاروارد را پذيرفت.


مقاله اول: كندي و آغاز فلسفه سياسي اسلامي

( Charles.E Butterworth )

ابويوسف يعقوب ابن اسحاق كندي متولد
بصره و تحصيل كرده بغداد است. او
تقريبا به سال 252ه.ق. (866م)
زاده شد. او در كليه علوم زمان خود
متبحر بود. او حدود 270 كتاب به رشته
تحرير در آورده است، ولي كم تر از
يك دهم آن ها در اختيار ما مي باشد.
مهم ترين آن ها عبارت است از:
"في الفلسفه العليا"، الرساله الكبري في
الرياسة، رساله في رياسة الامة و
رسالة في كمية كتب ارسطاطاليس.

قرائت ارسطو توسط كندي در كتاب
حجيم رساله في كمية كتب
ارسطاطاليس تبيين شده است. تمايل
كندي به ارسطو بيش از ديگر فلاسفه
است. به اعتقاد او علوم بشري در
درجات پايين تري نسبت به علوم الهي
قراردارند. او كتاب هاي ارسطو را به
چهار دسته تقسيم كرده است. آثار
اخلاقي ارسطو، اهداف زندگي بشر را به
خوبي ترسيم مي نمايد. به اعتقاد كندي
انسان به كمك فلسفه مي تواند همانند
پيامبر(ص) شود.

كندي در بحث غم و شادي، ابتدا
معناي غم و علل آن را بررسي مي كند و
تأثير عادت و عمل را در آن نشان
مي دهد. به نظر او مردم با از دست دادن
عادت هاي خود، دچار غم مي شوند.
اگر مايملك خود را از آن ِخدا بدانيم و
اعتقاد داشته باشيم هرگاه خواست
مي تواند آن ها را از ما بگيرد، غمگين
نمي شويم. وي به ترتيب، كشتي و
مسافران و ناخداي آن را به بدن انسان ها،
ارواح آن ها و خداوند تشبيه مي كند و
مي گويد: كشتي ِبدن وظيفه دارد
مسافران خود را به سرمنزل مقصود
برساند. مسافران هر چند بركشتي
سوارند، ولي حوادث دريا برآن ها تأثير
مستقيم ندارد. در اين سفر دريايي برخي
عادت ها مانع از رسيدن به ساحل نجات
مي شوند. ما بايد خود را از لذت هاي
جسماني برهانيم. او همانند سقراط


|281|
تعادل را در "عدالت" مي بيند و عقل را به
عنوان ابزار جهان و وجود اخروي معرفي
مي كند. قوي ترين مردم (اقوي الناس)
كسي است كه بر روح خود چيره تر
باشد. كندي از اين بحث است كه به
حقوق و سياست كشيده مي شود. او به
هرحال مباحث ناقصي درباب سياسيات
دارد.

كندي به زندگي فيلسوفانه معتقد
است. براي فهم عقايد او بهتراست
ارتباط فارابي و رازي را با ارسطو و
افلاطون بررسي كنيم.


مقاله دوّم: استلزامات سياسي فلسفه رازي

(Paul E Walker)

كتاب "فيلسوف ري: محمد بن زكرياي
رازي" كه توسط انجمن آثار ملي ايران در
سال 1974 به چاپ رسيده، آثار مختلف
او را يك جا گردآوري كرده است.

رازي در زمان "المكتفي" از خلفاي
عباسي مي زيست و به سال 313ه.ق
(925م) در ري چشم از جهان فروبست.
او علاوه بر فلسفه، در طب نيز تبحر ِ
عجيبي داشت و رياست بيمارستان
عضدي را برعهده گرفت.

رازي فيلسوفي سياسي نبود و به اين
موضوع علاقه نداشت. در عين حال
لوازمي سياسي از كلام او قابل استنتاج
مي باشد. از اين جهت كه او طبيب
بوده است، ديدي فيزيكي به جهان
داشت. از ديدگاه او نظم سياسي مناسب
بايد با قانون طبيعت هم آهنگ باشد.
شايد او معتقد به حقوق طبيعي
بوده است.

براي رازي، معلم و فيلسوف واقعي،
سقراط بود. يكي از اصول بديهي او عدم
تساوي ارزش هاي فردي است.
"عدالت" در فلسفه سياسي رازي معناي
مبهمي است كه برعدم تساوي انسان ها
نيز صدق مي كند. او به "شهر" و "ملت"
به عنوان مقولات سياسي نمي پردازد و از
اين لحاظ فيلسوفي سياسي محسوب
نمي شود.

ابوحاتم رازي برضرورت تاريخي و
استدامه پيش گويي تاكيد دارد. لازمه اين
سخن آن است كه هر ارزش عقلاني يونان
قديم بايد از وحي پيامبر مشتق گردد.


|282|

زكرياي رازي در مقابل اين انديشمند
اسماعيلي قد علم كرد و مدعي شد كه
دليلي وجود ندارد مثل موسي بر مثل
افلاطون برتري داشته باشند. البته موضع
او در مقابل حضرت محمد(ص) و اسلام
از اين جهت مشخص نيست. درعين حال
او در اين مورد كه پيامبران در
قانون گذاري و ساختن اجتماع به نكاتي
دسترسي دارند كه فيلسوفان را بدان
راه نيست، ساكت مي باشد. همان طور
كه ابوحاتم گفته، مذهب رازي فقط و
فقط فلسفه است.


مقاله سوم: ابعاد عملي و نظري "سعادت" در رساله هاي سياسي فارابي

(Miriam Galston)

اراده و انتخاب، دو اصل فلسفه عملي
هستند. "انتخاب" يعني قبول سعادت و
راه هاي آن مفسرين فارابي در اين باره كه
آيا سعادت شكل عملي يا نظري يا تركيبي
از آن دو است، اختلاف نظر دارند. به
اعتقاد ابن باجه، فارابي ادعا كرده كه
زندگي اخروي وجود ندارد و سعادت
چيري جز شكل سياسي آن نيست.

برعكس، ابن طفيل تفسيري متناقض از
فارابي به دست مي دهد.

به اعتقاد او مدينه فاضله فارابي در
ارتباط مستقيم با سعادت اخروي است.

فارابي در "تحصيل السعادة" تصريح
مي كند كه تكامل مستلزم فلسفه عملي و
نظري است. به اعتقاد او تعالي فكري و
اخلاقي و عملي تفكيك ناپذيرند. كسي
كه در اين سه جهت سرآمد باشد،
كامل ترين و سعادت مند ترين شخص
خواهد بود. اجتماع عقلاني محل اتحاد و
تلاقي عقل و عاقل و معقول است.

چون سعادت، تركيبي از تكامل
عملي و نظري است، فيلسوف شاه بيش
از ديگران از سعادت بهره مند است.او از
اين نكته طفره مي رود كه نتيجتاً
فيلسوف شاه است كه موجب سعادتمندي
شهروندان مي شود. سياست از ديدگاه
فارابي فرع مسئله سعادت است. براي
ايجاد سعادت، فيلسوف بر مردم
"حكومت" مي كند. سعادت تركيدي از
فلسفه و حكومت است.


|283|


مقاله چهارم: فيلسوف نبي در فلسفه سياسي ابن سينا

(Jame W Moris)

براي متدينين روش ودست آوردهاي
سياسي و حكومتي انبيا بااهميت است.
در اين راستاست كه انديشه ابن سينا
(428-370ه. ق.) برجسته مي شود.

شاه كليد تفكرات سياسي بوعلي
تفسير اواز پيش گويي صاحبان وحي
است. كسي كه مي تواند صحت يا بطلان
پيش گويي و اعجاز پيامبران را تشخيص
دهد، فيلسوف است. وي براي اثبات اين
مدعا ظرايفي از قرآن كريم را توسط
نوشته هاي فلسفي خود تبيين مي كند.
بدون شك اين گونه مطالب براي توده
مردم قابل فهم نبود.

پيش گويي دوچهره دارد: جنبه
اجتماعي و سياسي و جنبه مذهبي. ملاك
تشخيص صحت پيش گويي، كاوش هاي
فيلسوفانه است. ابن سينا بسياري از
انديشه هاي سياسي خود را وامدار فارابي
است.

از ديدگاه ابن سينا تحقق علم سياست
تنها به وسيله علم اخلاق ممكن است.

به عقيده بوعلي پيش گويي بايد سه
خصيصه داشته باشد: گستردگي، تداوم
و تحدي. با توجه به اين خصايص است
كه معجزه از مكاشفه و رؤيا و امثال آن
تمايز مي يابد.

اگر ابن سينا را همانند پيامبري
تصور كنيم، موفقيت ها و ناكامي هايي
داشته است. از يك طرف بهمنيار و
خواجه نصير طوسي و ابن طفيل و ديگران
از او متأثر بودند، و از طرف ديگر
محدوديت هايي در تبليغ رسالت خود
داشت.


مقاله پنجم: جايگاه فيلسوف در شهر از ديدگاه ابن باجه

(Steven Harvey)

از ديدگاه ابن باجه (533-478ه. ق)
فيلسوف، خواهان اصلاح شهر است
ولي طبيعت ِمردم بدخواهي و نپذيرفتن
نصايح اوست. فارابي نيز اين نكته را از
افلاطون اخذ كرده بود.

تفكر سياسي ابن باجه نياز به
تجديد نظر و موشكافي دارد. "تدبير


|284|
المتوحد" او وجود فيلسوفي غريب در
جامعه اي فاسد را فرض مي كند. او خود
تصريح دارد كه نمي خواهد بحث اقسام
حكومت ها يا تعاليمي جهاني را
عرضه دارد. ابن باجه پس از طرح
بحث اخلاق و معرفت شناسي، "متوحد"
را به "فيلسوف" نزديك مي كند. اين
امكان تنها براي اندكي از مردم وجود
دارد.

ابن باجه در نقد فارابي مي گويد:
زندگي اخروي وجودندارد و سعادت در
شكل سياسي آن خلاصه مي شود. او
احتياج جامعه به فيلسوف را بيش تر از
نبي مي داند. ابن طفيل در "حي بن
يقظان" گرايشي بين فارابي و ابن باجه
دارد.


مقاله ششم: انديشه سياسي ابن طفيل

(Hillel Fradkin)

مهم ترين اثر كتبي ابوبكرابن طفيل
(581-504 ه. ق) فيلسوف اسپانيايي،
حي بن يقظان است. اين كتاب نشان
مي دهد كه او در سلسله فلاسفه اسلامي
همانند فارابي، ابن سينا و ابن باجه
قراردارد.

سياست براي ابن طفيل حالت
محوري ندارد. ابن طفيل در اثر مشهور
خود فيلسوفي را در جزيره اي تصور
مي كند كه عزلت گزيده است. اين
كتاب، اثري سياسي محسوب نمي شود،
ولي در عين حال لوازمي سياسي دارد.

"حي" به شكل تصادفي در آن جزيره
متولد شده و سعي مي كند دوست هايي
بيابد و به شهر وارد گردد. ابن طفيل در
"عزلت حي" به ابن باجه نزديك
مي شود، ولي به هر حال فيلسوف او تابع
وحي است. در انديشه وي عقل شرقي با
تجربه و وحي تركيب مي شود.

در مجموع مي توان گفت "حي بن
يقظان" تافته جدا بافته اي نسبت به ديگر
آثار فلاسفه اسلامي نيست. محتواي اين
كتاب با كتاب هاي فلاسفه اي چون
افلاطون و فارابي هم آهنگ است و
تنها شكل آن است كه خصوصيات و
ويژگي هاي جديدي در طرح مطلب
دارد.


|285|


مقاله هفتم: دامنه و روش هاي خطابي تلخيص ابن رشد از خطابه ارسطو

(Michael Blaustein)

ابن رشد همانند ارسطو خطابه را روش
گفتمان براي نخبگان فلسفي در توصيف
موضوعات نظري و خداشناسي
مي داند. از ديدگاه ارسطو اثر اين فن در
اقناع مردم بسيار زياد است. هدف اين
مقاله چگونگي قرائت ابن رشد از ارسطو
در اين موضوع مي باشد. اصول تفكر اين
دو فيلسوف در اين بحث همانند است،
ولي تأكيد ابن رشد بيش تر مي باشد.
ابن رشد خطابه را به مباحث نظري نيز
گسترش داد. اگر ضرورت آموزش
مباحث نظري به مردم آشكارشود، ارزش
كار ابن رشد نيز مشخص مي گردد.


مقاله هشتم: منبع و ماهيت اقتدار: مطالعه اي درباره نظريه سياسي و اشراقي سهروردي

(Hossein Ziai)

شهاب الدين سهروردي (587- 549ه.ق)
در شمال ايران زاده شد و به دستور
مستقيم صلاح الدين ايوبي اعدام گشت.
در اين مقاله جنبه سياسي تفكرات او، كه
كم تر بدان پرداخته شده است، را بررسي
خواهيم نمود.

سهروردي با فلسفه اشراق خود به
موضوع اقتدار نيز پرداخت و غضب
صلاح الدين ايوبي را بر انگيخت.

دراين مقاله به سه سوال اساسي پاسخ
داده مي شود:

1- آيا "تئوري" سياسي در آثار
سهروردي وجود دارد؟

2- چه نوع حكومتهاي سياسي مورد
بحث قرارگرفته اند؟

3- آيا اثري از فلسفه اشراق در آراي
سياسي او وجود دارد؟

ابتدا بايد به اين نكته اشاره نمود كه
سهروردي درصدد ارائه نظريه اي سياسي
همانند ديگر فلاسفه ماقبل خود
نبوده است. او لازم نمي ديد راجع به
"شهر" بحث و بررسي كند و هيچ گاه
نسبت به "شهر خوب و "شهر بد"
نپرداخت. سهروردي فيلسوفي سياسي
محسوب نمي شود و اثر ويژه اي در باب
سياست از خود به جاي نگذاشت.


|286|

در جواب سوال دوم بايدگفت
سهروردي بحث حكومت و مديريت را به
بحث شهر مرتبط نمي ساخت. هرگاه او
از مفهوم حكومت سخن گفته، آن را با
"حكومت الهي" مرتبط ساخته و هيچ گاه
به روند سياسي خاصي اشاره
ننموده است. حكام، خواه شاه يا
فيلسوف، بايد به شكلي نشانه اي از
الهامات اشراقي همراه داشته باشند.
آن ها واسطه رب و مربوب هستند و بايد
خود را لايق اشراق آسماني گردانند.

اگر بخواهيم به وجهي از "نظريه
سياسي اشراقي" سخن گوييم، ناچاريم
به نظريه اسلامي نبوت و قدرت
اعجازآميز انبيا و اوليا و سنت شاهنشاهي
ايراني اشاره نماييم. از ديدگاه سهروردي
قدرت شاه به شرط پذيرش اشراق
آسماني مشروعيت مي يابد. بهترين
حكومت سياسي، حكومتي است كه
تحت اقتدار فيلسوف حكيم قرارگيرد.
اين شخص مي تواند امام، قطب يا شاه
باشد. اقتدار فيلسوف حكيم با عقل
اشراقي و از جانب آسمان تأمين
مي شود.


مقاله نهم: انديشه سياسي قطب الدين شيرازي

(John Walbndge)

انديشه سياسي قطب الدين رازي (710 -
634ه.ق) بايد با توجه به دوران تاريك
تاريخ اسلامي، يعني حمله مغول و
تشكيل امپراتوري آن، بررسي شود.
تفكرات سياسي فلاسفه يونان در بين
مسلمانان رواج نداشت و شجره تفكر
سياسي يونان در خاك اسلامي ريشه
ندوانده بود. كوشش فارابي، ابن سينا،
ابن باجه، و ابن طفيل و ابن خلدون در
احياي تفكر يوناني كافي به نظر
نمي رسيد. در زمان خواجه نصير طوسي
فلسفه سياسي يوناني در جوامع اسلامي
تقريباً نابود شده بود. باعنايت به اين
نكات است كه ارزش كار قطب الدين
شيرازي آشكار مي گردد.

شيرازي در دو جا از سياست بحث
كرده است: عباراتي كوتاه درباره فلسفه
اشراق و قسمت وسيعي راجع به فلسفه
عملي و سياست در كتاب "تاج
مرواريد". اين كتاب شامل يك مقدمه
درباره علم و پنج بخش راجع به منطق،


|287|
فلسفه اولي، فيزيك، رياضيات و
الهيات (كلام) مي شود. قطب الدين با
نقد فلسفه اشراق به سنت ابن سينا نزديك
مي شود.

در كتاب تاج مرواريد او از دو روش
استفاده كرده است. در آن جا كه از
روش هاي متافيزيكي استفاده مي كند،
ارجاعي به قرآن و سنت نمي دهد؛ و
هنگامي كه از قياس استفاده مي كند،
براي اثبات پادشاهي از آيه "اطيعوا الله
واطيعوا الرسول واولي الامر منكم"
بهره مي جويد. عمده مطالب اين كتاب
عقلاني است.

وظيفه حكومت برقراري عدالت در
شهرها، استان ها و امپراتوري است.
سياست درباره محدوديت هاي رفتار
انسان بحث مي كند. دو استدلال براي
ضرورت چنين محدوديت هايي
وجود دارد: استدلال اول اين است كه
فرض مي كنيم همه افراد دسترسي به مواد
اوليه و... دارند.

اگر هركس از اين طريق مالكيتي براي
خود ايجاد نمايد، وجود دولتي براي
سامان دادن اين حقوق ضرورت مي يابد.

استدلال دوم براساس مفهوم خير و شر
و نياز به اخلاق و اقتصاد و سياست
مبتني است. از آن جا كه روح انسان
داراي سه جنبه عقل، خواهش و غضب
است، وجود حكومتي براي تعديل
انسان ها و ايجاد محدوديت هايي براي
آن ها ضروري مي نمايد. براين اساس
مي توان نتيجه گرفت بهترين حكومتي كه
مي تواند اقتدار خود را اعمال نمايد،
پادشاهي مطلقه است. البته شاه فقط بايد
حكومت كند و متواضع و باهوش باشد تا
مردم را حول خود جمع نمايد.

قطب الدين شيرازي برخلاف فارابي و
خواجه نصير معتقد است سعادت تنها در
اجتماع به دست نميآيد. جامعه
فقط مي تواند موانع دسترسي به سعادت
را از بين ببرد. از ديدگاه اين فيلسوف
اسلامي فلسفه سياسي در حد تطابق
اعمال شاه با حقوق و قوانين اسلامي
تنزل مي يابد.