فلسفه نور و أتش در ایران باستان

میترائیسم ظاهرا اولین دین جهان است و گرایش به نور دارد و مبدا هستی را روشنائی میداند ، دوران قبل از زردشت آن به صورت خاص نور گرا بوده و پس از ظهور زردشت که او نیز بسیار نورگرا است تغییراتی در آن ایجاد نمود ولی به اصل آن خدشه ای وارد نشد . در سوره نور قرآن مجید آیات 35 و 40 نیز به نور اشاره شده  است.      خداوند نور آسمانها و زمین است ، ...                                                                              خداوند با نور خویش هر که خواهد هدایت کند  قسمتی از آیه 35        سیاه چاله ها      سابقا تصور میشد سیاهچاله ها اجرامی فضائی هستند که هیچ نوری از خود منتشر نمیکنند و هر جسمی که درون آنها گرفتار شود ، سرنوشتی نامعلوم خواهد داشت اما به موجب تحقیقات پرفسور هاوکینگ ، این اجرام دارای نوعی تابش نور هستند که با دیگر تابشها متفاوت است همچنین اینک مشخص شده که سیاه چاله ها از یک سمت بصورت چاه تیره عمل میکنند و در سطح دیگر به صورت چشمه نور. 

  تمدن چون تولد یافت در شرق/به سرعت بر جهان تابید چون برق/قنات و خط ومعماری ز شرق است/قوانین حمورابی ز شرق است/سفال و مفرغ وکاشی ز شرق است/پزشکی ُنفت و نقاشی ز شرق است/سپس یونان از این آثار گل کرد/تجارت را بر این پیوند پل کرد /گل اندیشه از یونان تراوید/چو سقراط و ارسطو را عیان دید/فلاطون حاکم دانا همی خواست/ قلم را قدرتی خوانا همی خواست/ ارسطو اهرمی را جستجو کرد/ که بتوان این زمین را پشت و رو کرد.

  سهروردی در کتاب حکمت اشراق مینویسد: شرف آتش در این است که بالنسبه به دیگر عناصر ، حرکت آن از همه بالاتر و شباهت آن به مبادی مجرد نوری ، نظر به نوریتی که در آنست ، از همه بیشتر میباشد ، از این رو است که سهروردی آتش را به عنوان برادر نور مجرد نفسانی "نور اسپهبد انسانی" نامید. اشراق ادامه اندیشه ایرانیان در طول تاریخ است و سهروردی در حکمت اشراق خود اندیشه زردشت و نمادهای(آتش) و (نور) را بررسی کرده.کار سهروردی در فلسفه و حکمت همانند کار فردوسی در شاهنامه است که او نیز به احیای فرهنگ و میراث گذشتگان پرداخت .سهروردی در ضمن تحصیل، چنین استنباط کرد که کل آفرینش از نور به وجود آمده و انوار به یکدیگر می تابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین جهت لقب شیخ الاشراق گرفت.نظریه فلسفی سهروردی این است که هستی غیر از نور چیزی نیست و هر چه در جهان است و بعد از این به وجود می آید نور می باشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره ای دیگر دارای ذرات متراکم است. امروزه این نظریه قابل فهم است چون می دانیم که هرچه در جهان هست انرژی ست که به صورت امواج می باشد، هنگامی که انرژی به صورت متراکم باشد ماده و هنگامی که رقیق باشد شکل امواج یا نور را دارد.  در رسایل سهروردی ، عقل در مقابل وحی نیست بلکه درطول وحی است. متاسفانه حملات غزالی بر فلسفه ضرباتی کاری بر پیکره جریان فلسفی در جهان اسلام وارد کرد.یکی از آثار این حملات ایجاد بدبینی و ذهنیت منفی فزاینده نسبت به فلسفه در میان دینداران بود زیرا بسیاری از آنان فلسفه را اندیشه و تفکری بیگانه می‌دانستند . این نگرش زمانی تقویت ‌شد که با مراجعه به آثار فلسفی مشائی در آن زمان , در آنها اثر چندانی از آیات قرآن و حدیث که دو منبع اساسی معرفت دینی هستند نمی‌دیدند. با توجه به این مسئله , سهروردی برای حمایت از فلسفه , رسالتی را آغاز کرد و طی آن کوشید تا میان فلسفه و عرفان و قرآن تا سر حد توان هماهنگی ایجاد کند و اگر پس از وی صدر المتالهین(ملا صدرا) سخن از ((اتحاد قرآن و عرفان و برهان)) به میان می‌آورد , به واقع می‌توان طراح و معمار اصلی این اندیشه را سهروردی دانست